سلام پاره وجودم، می دونی دل مامانی و بابایی چقدر واست تنگیده ه ه ه ه ه ه ه دیشب رفتم دکتر واسه چکاپ آخر، وقتی معاینه کرد گفت اوکی همه چیز عالیه و شرایط خیلی خوبه تا روز جمعه هرموقع دردت شروع شد برو بیمارستان، آخه می دونی قشنگم روز زایمان برام زده 13 مرداد، همین فرداست، باورم نمیشه نه ماه گذشت، می دونی عزیزم مامانی خیلی سختی کشید، همه ی اونا روهم تو دلم می زارم تا گذر زمان از صفحه دلم پاکشون کنه و فقط خوبی و خوشی ها واسمون بمونه دلم واسه تکونای نازت تنگ میشه، وقتی صدات میکردم: قشنگم، با یه حرکت جانانه قندو تو دلم آب میکردی و من روزی هزاربار خدای رحیم رو به خاطر وجود تو شکر می کردم دوستت دارم تا بی نهایت هرلحظه منتظرت هستم، بابایی از ص...